دفاع ملى در حکومت اسلامی
احكامى كه راجع به حفظ نظام اسلام و دفاع از تمامیت ارضى و استقلال امت اسلام است، بر لزوم تشكیل حكومت دلالت دارد. مثلًا این حكم: وَ أَعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ(1). كه امر به تهیه و تدارك هر چه بیشتر نیروى مسلح و دفاعى به طور كلى است؛ و امر به آمادهباش و مراقبت همیشگى در دوره صلح و آرامش.

هرگاه مسلمانان به این حكم عمل كرده و با تشكیل حكومت اسلامى به تداركات وسیع پرداخته، به حال آمادهباش كامل جنگى مىبودند، مشتى یهودى جرأت نمىكردند سرزمینهاى ما را اشغال كرده مسجد اقصاى ما را خراب كنند و آتش بزنند، و مردم نتوانند به اقدام فورى برخیزند. تمام اینها نتیجه این است كه مسلمانان به اجراى حكم خدا برنخاسته و تشكیل حكومت صالح و لایق ندادهاند. اگر حكومت كنندگان كشورهاى اسلامى نماینده مردمِ با ایمان و مجرى احكام اسلام مىبودند، اختلافات جزئى را كنار مىگذاشتند، دست از خرابكارى و تفرقهاندازى برمىداشتند، و متحد مىشدند و ید واحده مىبودند، در آن صورت مشتى یهودى بدبخت، كه عمال امریكا و انگلیس و اجانبند، نمىتوانستند این كارها را بكنند، هر چند امریكا و انگلیس پشتیبان آنها باشند. این از بىعرضگى كسانى است كه بر مردم مسلمان حكومت مىكنند.
آیه وَ أَعِدّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ ... دستور مىدهد كه تا حد امكان نیرومند و آماده باشید تا دشمنان نتوانند به شما ظلم و تجاوز كنند. ما متحد و نیرومند و آماده نبودیم كه دستخوش تجاوزات بیگانه شده و مىشویم و ظلم مىبینیم.
احكام احقاق حقوق و احكام جزایى
بسیارى از احكام، از قبیل دیات كه باید گرفته و به صاحبانش داده شود، یا حدود و قصاصى كه باید با نظر حاكم اسلامى اجرا شود، بدون برقرارى یك تشكیلات حكومتى تحقق نمىیابد. همه این قوانین مربوط به سازمان دولت است؛ و جز قدرت حكومتى از عهده انجام این امور مهم برنمىآید.
شرع و عقل حكم مىكند كه نگذاریم وضع حكومتها به همین صورت ضد اسلامى یا غیر اسلامى ادامه پیدا كند. دلایل این كار واضح است: چون برقرارى نظام سیاسى غیر اسلامى به معناى بىاجرا ماندن نظام سیاسى اسلام است
لزوم انقلاب سیاسى
پس از رحلت رسول اكرم (ص)، معاندین و بنى امیه ،لعنهم اللَّه، نگذاشتند حكومت اسلام با ولایت على بن ابی طالب (ع) مستقر شود. نگذاشتند حكومتى كه مرضىّ خداى تبارك و تعالى و رسول اكرم (ص) بود در خارج وجود پیدا كند. در نتیجه، اساس حكومت را دگرگون كردند. برنامه حكومتشان بیشترش با برنامه اسلام مغایرت داشت.
رژیم حكومت و طرز اداره و سیاست بنى امیه و بنى عباس ضد اسلامى بود. رژیم حكومت كاملًا وارونه و سلطنتى شد؛ و به صورت رژیم شاهنشاهان ایران و امپراتوران روم و فراعنه مصر درآمد. و در ادوار بعد غالباً به همان اشكال غیر اسلامى ادامه پیدا كرد تا حالا كه مىبینیم.
شرع و عقل حكم مىكند كه نگذاریم وضع حكومتها به همین صورت ضد اسلامى یا غیر اسلامى ادامه پیدا كند. دلایل این كار واضح است:
چون برقرارى نظام سیاسى غیر اسلامى به معناى بىاجرا ماندن نظام سیاسى اسلام است.
همچنین به این دلیل كه هر نظام سیاسى غیر اسلامى نظامى شركآمیز است، چون حاكمش طاغوت (2) است؛ و ما موظفیم آثار شرك را از جامعه مسلمانان و از حیات آنان دور كنیم و از بین ببریم.
بسیارى از احكام، از قبیل دیات كه باید گرفته و به صاحبانش داده شود، یا حدود و قصاصى كه باید با نظر حاكم اسلامى اجرا شود، بدون برقرارى یك تشكیلات حكومتى تحقق نمىیابد. همه این قوانین مربوط به سازمان دولت است؛ و جز قدرت حكومتى از عهده انجام این امور مهم برنمىآید
و باز به این دلیل كه موظفیم شرایط اجتماعى مساعدى براى تربیت افراد مۆمن و با فضیلت فراهم سازیم. و این شرایط درست ضد شرایط حاكمیت طاغوت و قدرتهاى نارواست. شرایط اجتماعىاى كه ناشى از حاكمیت طاغوت و نظام شركآمیز است لازمهاش همین فسادى است كه مىبینید. این همان فساد فى الارض است كه باید از بین برود؛ و مسببین آن به سزاى اعمال خود برسند. این همان فسادى است كه فرعون با سیاست خود در كشور مصر به وجود آورد، و إنَّهُ كانَ مِنَ الْمُفْسِدینَ (3) در این شرایط اجتماعى و سیاسى، انسان مۆمن و متقى و عادل نمىتواند زندگى كند و بر ایمان و رفتار صالحش باقى بماند. و دو راه در برابر خود دارد: یا اجباراً اعمالى مرتكب شود كه شركآمیز و ناصالح است. یا براى اینكه چنین اعمالى مرتكب نشود و تسلیم اوامر و قوانین طواغیت نشود با آنها مخالفت و مبارزه كند تا آن شرایط فاسد را از بین ببرد. ما چاره نداریم جز اینكه دستگاههاى حكومتى فاسد و فاسدكننده را از بین ببریم و هیأتهاى حاكمه خائن و فاسد و ظالم و جائر را سرنگون كنیم. این وظیفهاى است كه همه مسلمانان در یكایك كشورهاى اسلامى باید انجام بدهند، و انقلاب سیاسى اسلامى را به پیروزى برسانند.
پی نوشت :
1- انفال / 60
2- طاغوت هر متجاوز و هر معبود غیر خداوند را گویند .
3- قصص / 4